من در این روزها

من بهاره نام یار، روان شناس بالینی، در این بخش از سایت قصد دارم کمی از روزمرگی ها، سختی ها، اهمال کاری ها، ماجراهای درس آموز و… برای تان سخن بگویم. با من همراه باشید.

این بار در این نوشته ی کوتاه درباره ی نتیجه ی دوباره برخواستن هایم برای تان می گویم . جایی از زندگی که دقیقا برمی گردد به یک سال گذشته که بسیار با حال بدی در کار و روزمرگی و تلاش هایم که اتفاقا تازه هم شروع کرده بودم روبرو شدم.

به خاطر فیلتر شدن تمام فضاهایی که می شد در آن ها کاری از پیش برد، حال بدی را تجربه می کردم. شاید بعضی از آدم ها توانستند به راحتی آن پیچ سخت زندگانی را از سر بگذرانند و راضی و خرسند باشند. و اما من…

خیلی طول کشید که دریابم کجای کارم و چقدر از راه را رفته ام. من اول کارم بود. با کلی امید و آرزو کار راشروع کرده بودم . اما ناگهان زد و اینترنت رو به سوی نابودی قدم گذاشت. حالا من بودم و کلی ابهام و سوال و کلی دید خاکستری طور که نمی دانستم با همه ی این ها چه کار کنم؟ این طور با این وضعیت تقریبا یک 6 – 7 ماهی گذشت. اما حالم خوب نمی شد که هیچ، تازه بدتر هم می شد. من از ابتدای جایی که خودم را شناختم در حال حرکت بودم. نمی گویم اهمال کاری یا تنبلی نداشتم. من هم مثل خیلی از افراد دیگر همه ی این ها را تجربه کردم.

اما همیشه از این عبارت استفاده می کنم که: من درست است که لا به لای کارم اهمال کاری یا تنبلی داشتم. اما همیشه زنجیره ها را بلافاصله به هم وصل کردم. این تفاوتی است که همیشه رقم می زنم. هر چند خطا هم ما بین کارم زیاد دارم.

بعد از حدود 7 ماه دوباره شروع به کار کردم. من اینستاگرام را راه اندازی کرده بودم که نیمه کاره رها شد. کانال را بهتر پییری کردم. اما بیشتر در این فضا( یعنی سایت ) هستم، می نویسم و منتشر می کنم. اما در فضاهای دیر هم قصد فعالیت دارم. اما اینکه از کجا دوباره این دو نقطه را به هم وصل کنم، برای خودم سوال است.

برای من اهمیت ندارد که تعداد دنبال کننده های من خیلی هم بالا و در خور توجه باشد. همین که دنبال کننده ها و مراجعین یا افرادی که در معرض آموزش ها قرار می گیرند، بتوانند تغییری در زندگی خود داشته باشند، برای من کافی است.

من درست همین جاست که حس می کنم رسالت خودم را درست به جا آورده ام.

ادامه دارد…

…………………………………………………………………………………………….

1402/9/19

امروز که می نویسم، به خیلی از مسائل دست یافتم. اینکه خوشی همان قدر  ماندگار نیست که غم نیز.

در حال خواندن کتاب حرف های قبل از خواب از علی سلطانی، نویسنده خوش ذوقی هستم که توصیه کرده قبل خواب یک صفحه  از کتابش خوانش شود و بلافاصله در صفحه روبرویی بننویسم. نوشتن به من خیلی حس متفاوتی می دهد. این را از عمق وجودم همیشه حس می کنم. 

علی سلطانی کتابی در دست نگارش دارد که بی صبرانه منتظرم تا از تنور داغ بیرون بیاید و بخوانم. چون حرف های آن کتاب، حرف های نگفته ی دختران سرزمینم هست. اسم کتاب “دختر نیستی که بفهمی”  است. 

این روزها خیلی به دنبال پلنی هستم که زندگی کسب و کاری خودم را زیرو روی اساسی کنم. 

البته که در حال آموزش و تمرین هستم. روان شناسی علمی است که دائم باید در آن آموزش ببینی و آموزش های خود را اجرا کنی. 

من نیز تصمیم دارم تصمیم های زود اجرا شونده تری را بگیرم. هر چند که همیشه تصمیم ها دستخوش مسائل مختلف روز می شود. اما من می خواهم در برابر رخدادها مقاومت کنم. درست است که خیلی مواقع، آن قدر کم انرژی می شوم که حتی نمی توانم از جا بلند شوم. اما با عمل گرایی سعی می کنم بر آن غلبه کنم. تصمیم گرفتم که هر برنامه ای که دارم، برای آن هر روز یک کار کوچک انجام بدهم.

پیشنهاد شاهین کلانتری که همیشه خودم را در برهه های مختلف زندگی مدیون او می دانم، در ویدئویی در یوتوب این بود که از وظایف و برنامه های خود در روز چک لیست تهیه کنید. چک لیست هم آن قدر طولانی نباشد که از خیرش بگذرید. اما یک چک لیست ثابت درست کنید و به اندازه یک ماه از آن چاپ کنید.

بهاره نام یار وب‌سایت
این بار آمده ام تا ماندگار شوم...! جاودانگی بهترین است. ولو فقط با یک جمله ی ساده. آن یک جمله می شود اثر انگشت تو در دنیایت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *